ج.ا نه صلح می شناسد و نه جنگ! نه با صلح میتواند منافع و عزت و آبروی ایران را حفظ کند و نه با جنگ. نمیتواند و نخواهد توانست چون نسبتی با دولت ایران ندارد. با آویختن به مفاهیم خیالی و موهوم آبروی ملت و کشوری را می برد که در تئوری نسبتی با آن ندارد!
هر ایرانی که در ایران ایستاده باید از خود بپرسد این چگونه سیاستی ست که جمهوری اسلامی ساخته؟ در پیرامون نزدیک دوستان و هم پیمانان ما کیستند؟ در پیرامون دور و در دور دستها چه هم پیمان هایی داریم؟ به کدام اتحادیه منطقه ای یا فرامنطقهای میتوانیم دلخوش کنیم؟ نه اتحادیه و هم پیمانی در پیرامون خود داریم و نه در سطح بین المللی! چگونه میتوان بدون ساختن دوست و هم پیمان در جهان دولتها زیست؟ حتا قاجار میدانست که باید دوستانی پیدا کند؛ اما چون سرشت روابط جدید میان دولتها را نمیدانست؛ نمیتوانست بفهمد دولتها در روابط خود، در دوستی و دشمنی از چه منطقی پیروی میکنند از اینروی از بیوفایی غربیان حیران بودند. اگر چه قائم مقام توانست پاسخی برای چرایی وفا و بیوفایی غربیان بیابد که همتراز با آنچیزی بود که ماکیاولی با سفر به فرانسه دریافت. ماکیاولی بیرون از پوسته توهم فلورانسی خود دید که فرانسویان «تنها برای کسانی ارزش قائلند که درست مسلح باشند یا حاضر باشند پول بپردازند». با برآمدن پهلوی افزایش قدرت و ثروت پشتوانه ساختن دوستان بهتر بود. روشن بود که پهلوی از تختگاه شاهنشاهی ایران به دنیا نگاه میکند و از همین زاویه، صلخ و جنگ را میشناسد. همانگونه که در اکانت توئیتری شاهزاده رضا پهلوی آمده «تا پیش از فاجعه 57 رابطه پاکستان و ایران بر اساس دوستی و احترام متقابل بود» و ایران از پاکستان در برابر تهدیدات هند پشتیبانی می کرد و حتا دولت ایران حمله به پاکستان را حمله به ایران دانست. اما پیش از انقلاب و با کودتای ضیاءالحق علیه بوتو، شرایط دگرگون شد. ایران برآمدن حکومت ضیاءالحق را خلاف منافع خود ارزیابی کرده و برآن بود که با مداخله نظامی و امنیتی، بوتو را نجات داده و ضیاءالحق را براندازد. مصادف با انقلاب 57 اوضاع پاکستان دگرگون شده بود و آن دوستی پیشین نمیتوانست ادامه یابد. برآمدن جمهوری اسلامی در ایران این فرصت را فراهم کرد که ساختاری خطرناک در پاکستان ریشه دوانده و تنومند شود. پیشتر نطام پادشاهی با مداخله هوشمندانه در عمان، ساختاری مستحکم و قابل اتکا در عمان به جای گذاشت که تاکنون پاییده اما در پاکستان این بخت یار نبود.
از اینروی که ج.ا سیاست نمی فهمد؛ شرق ایران بلحاظ امنیتی فروپاشیده و در آستانه برآمدن بحرانی بسیار بزرگ هستیم.
ج.ا گروهی غاصب است که شایستگی نمایندگی دولت ایران را ندارد؛ اما برای ما که حافظ دولت ایران هستیم؛ باید از جایگاه دولت ایران مسائل را ببینیم.نباید دولت ایران بدون نماینده بماند. شان نماینده دولت ایران بالاتر از اپوزیسیون صرف بودن است.
ایران کشوری بیهمتا در میان همسایگان خود است. همسایگانی که روندهای سیاسی در آنها توسط دولتهای به سامانتر دستکاری می شود و اگر حتا دستکاری نشوند؛ به این خاطر که سیاست خارجی نزدیک به نیم سده است که در ایران تعطیل شده و ایدیولوژی های رقیب اتمسفر سیاسی آن مناطق را پر کرده، تبدیل به محیط بحران زا برای ایران میشوند. مثلا سرکار آمدن طالبان که نه تنها حکومت خلافت است و خود به خود تهدید بلکه دستگاهی ست در ستیز با زبان فارسی و هویت و تاریخ ایرانی آن منطقه!
در ایران حکومت باید از تقویت دولتهای مدرن در منطقه پشتیبانی کند؛ دولتهایی که به گسترش مناسبات شهروندی کمک می کنند و بازتابی از واقعیات تاریخی و هویتی منطقه اند. برای پیدایی این ساختارها باید قدرت و ثروت و منزلت ایران در ابعاد مادی و معنوی بالا برود و این شدنی نیست مگر ایران با قدرتهای بزرگ فرا منطقه ای مناسباتی عاقلانه داشته باشد؛ اما جمهوری اسلامی فهمی از این منطق ندارد و منطقه را بعنوان میدان نبرد نیروها با امپریالیسم میفهمد!
پاکستان که نامش یادآور زبانزد کچل و زلفعلی ست؛ تروریست های ضد ایرانی را در خاک خود تیمار می دهد و هرگاه طرف ایرانی آدرس آنها را میفرستد؛ افسران فاسد ارتش پاکستان فراریشان داده و وعده میفروشند که فرو خواهیمشان گرفت. چندی بعد روز از نو روزی از نو. همین تروریستها چونان کارگزار افسران فاسد پاکستانی، ریل های آهن چابهار زاهدان را کنده و تخریب میکنند. جمهوری اسلامی پاکستان مشتی تروریست را مانند مادر زیر پر و بالش کشیده و تر و خشکشان میکند.
ج.ا تصور کرده با یک عملیات نظامی نیمبند میتواند زهر چشم گرفته و بحران را مدیریت کند!
