کرۀ شمالی مردم را به سه طبقۀ اصلی و بیش از پنجاه زیر طبقه تقسیم میکند اما همۀ ما میدانیم که «کشور بیطبقه»ای است، درست همان چیزی که طرفداران جامعۀ بیطبقۀ توحیدی میخواستند و درست کردند.
*
در پیونگیانگ، قلم به دستان حزب، خب طبیعتاً جز حزب کسی قلم ندارد، به اطلاعات سانسور نشده دسترسی دارند. مثلاً آقای جنگ جینسونگ، نویسندۀ کتاب رهبر عزیز میگوید مجلات و برنامههای کرۀ جنوبی به دستش میرسید تا آنها را بخواند و بعد در نشریات کرۀ شمالی مطالبی بنویسد که کیم جونگایل خوشش بیاید!
*
طرح اینترنت طبقاتی به اتفاق آراء و با حمایت کامل دولت تصویب شد. خانم سخنگو البته میگوید یک اینترنت بیطبقۀ توحیدی است که برای بعضی، از جمله «خبرنگاران»، آزادتر خواهد بود، اسم طبقه را هم نیاورید که ناراحت میشود، به جان ناپلئون.
*
یان لیانکه، نویسنده و دگراندیش چینی میگوید در کشور ما نسیان، ورزشی ملی است و دولت اسپانسرش است. اگر به موقع رو برگردانید، چیزی را که نباید بگویید، به زبان نیاورید و عملکرد قابل قبولی داشته باشید، پاداش خوبی میگیرید، برای رفتارهای بد هم که مجازات همیشه هست.
*
همین حالا در چین نظام اعتبار اجتماعی وجود دارد که بهازای رفتارهای «خوب کمونیستپسند» به شهروندان امتیاز مثبت میدهد و بهازای رفتارهای دیگر، امتیاز منفی. این امتیازات هم به دسترسی به خدمات یا محرومیت از آنها ترجمه میشود، از وام تا بلیت هواپیما و … .
*
از جورج اورول نقل میکنند که «کار خبرنگار، چاپ چیزهایی است که نمیخواهند چاپ شود، باقی ماجرا روابط عمومی است.»
*
اگر قرار است دولت دسترسی ویژهای به کسی بدهد، خطر از دست دادنش مثل شمشیر داموکلس بالای سر طرف است؛ باید بچۀ خوبی باشد و مطابق میل دولت رفتار کند، وگرنه آن را از دست خواهد داد. همانطور که بعضی از جامعۀ بیطبقۀ توحیدی بهرهمند شدند، از اینترنت بیطبقۀ توحیدی هم کسانی سود خواهند برد. منبرهای انحصاریشان را بازخواهند یافت. احتمالاً باید از والتر دورانتیها ترجمه کنند و به گوش ما برسانند و داستان ما را هم والتر دورانتیوار به گوش سایرین برسانند، مخصوصاً در حالیکه ما در طبقۀ زیرزمین ساختمان اینترنت طبقاتی دسترسیمان قطع است.
*
اگر قرار است خبرنگاری خبری بیاورد که نتوانم راستیآزماییاش کنم، من یکی بلاکش میکنم، حالا که قرار است به آن طرف ماجرا دسترسی نداشته باشم، بهتر است روابط عمومیچیها را هم نبینم. بلاهت میآورند.
