۱.برای شطرنجبازان یک گشایش قدیمی وجود دارد که طی آن صاحب مهره سفید، فیل خود را قربانی به دست آوردن یک برتری محیطی بر مهرههای سیاه میکند. (هرچند که از سده ۱۹ میلادی، تاکتیکهای دفاعی پیشرفتهتری برای صاحبان مهرههای سیاه به وجود آمده ولی در این فقره، سیاه قصه ما، امکان پدافند دفاعی در برابر سفید را ندارد و به معنای واقعی کلمه همیشه یک حرکت عقبتر است).
۲.طی سالیان گذشته، وارث تخت طاووس (صاحب مهرههای سفید) بهطور هوشیارانه بخشی از مشروعیت ذاتی خود (وارث پادشاهی بودن) را فدای بهدست آوردن برتری میدانی بر سیاهها کرده و با نادیده انگاشتن مطالبات ارگانیک هواداران خود، سبدی از مشروعیت ذاتی و اکتسابی ایجاد کرده که صاحب مهرههای سیاه همواره محکوم به واکنش و عقب افتادن است.
۳.همایش دیروز #مونیخ، بزرگترین دستاورد پیش از مات کردن سیاه بود. جایی که شاه سفید، اکنون میتواند منبع خاطرجمع شدن قربانیان گامبی بزرگ خود باشد و آنها به امید پیروزی در دسترس بر سیاه، بر سیاهی روزگار خود نمیگریند.
۴.اکنون شاه سفید، با اسکوادی عمیق و مملو از مشروعیت ذاتی و اکتسابی، در وضعیت تعیینکننده نتیجه بازی قرار دارد.
۵.نظم اجتماعی و تاریخی ایران، همانند صفحه شطرنج، حول محور شاه شکل گرفته و تمامی آنومی و هرجومرج ۴۷ ساله که شکوهمند با ابزارهای سخت و نرمش در مردم فروگذاری کرده، ناشی از شکستن این نظم تاریخیست. این نظم نیاز به بازطراحی پیچیده و سنگینی ندارد، تنها کافیست با اسطورهها و نمادها و نهادهایش فراخوانده شود و گرد روزگار بیمهری از جامهاش سترده شود؛ بعد از آن دوباره چرخدندههای نظم طبیعی این مملکت به کار میافتند و شاه به مثابه میل تعادل میان انسان، طبیعت، جغرافیا، منابع، تاریخ و اساطیر، کار خود را خواهد کرد.
