با سقوط بشار اسد در سوریه و پیامدهای گسترده آن بر آینده ایران، بحث درباره نقش گروههای مخالف در شکل دادن به ایران پس از فروپاشی رژیم اسلامی دوباره در کانون توجه قرار گرفته است.
در میان گروههای رقیب، «شورای ملی مقاومت ایران» که به نام «سازمان مجاهدین خلق» (MEK) شناخته میشود، یکی از بحثبرانگیزترین بازیگران سیاسی است. این گروه، با وجود ادعای نمایندگی جنبش مقاومت ایران، فاقد هرگونه پایگاه مردمی در داخل کشور است.
مجاهدین خلق؛ از افراطگرایی ایدئولوژیک تا خیانت ملی
مجاهدین خلق در سال ۱۹۶۵ بهعنوان یک گروه رادیکال علیه سلطنت محمدرضا شاه پهلوی تأسیس شد. این سازمان که ترکیبی از ایدئولوژیهای مارکسیستی و اسلامی را دنبال میکرد، در دهه ۱۹۷۰ مسئول انجام عملیاتهای خشونتآمیز از جمله ترور پرسنل نظامی و پیمانکاران آمریکایی در ایران بود.
پس از انقلاب ۱۹۷۹، مجاهدین خلق بهسرعت با جمهوری اسلامی تازهتأسیس به رهبری آیتالله خمینی درگیر شد. این تقابل به درگیریهای مسلحانه و در نهایت فرار رهبران سازمان به خارج از کشور انجامید.
در دهه ۱۹۸۰، این گروه به متحد صدام حسین در جنگ ایران و عراق تبدیل شد و در کنار ارتش عراق علیه ایران عملیات نظامی انجام داد. این همکاری منجر به کشته شدن هزاران ایرانی، از جمله غیرنظامیان، شد و مجاهدین را به یکی از منفورترین گروههای سیاسی در میان مردم ایران تبدیل کرد.
حذف از فهرست تروریستی، اما بدون مشروعیت داخلی
در نتیجه سابقه خشونتآمیز این سازمان، وزارت خارجه آمریکا در سال ۱۹۹۷ مجاهدین خلق را در فهرست سازمانهای تروریستی قرار داد و اتحادیه اروپا نیز در سال ۲۰۰۲ اقدام مشابهی انجام داد.
با این حال، در اوایل دهه ۲۰۰۰، این گروه مدعی شد که از خشونت دست کشیده و با تلاشهای گسترده دیپلماتیک سعی در بازسازی چهره خود داشت. بهدلیل فشارهای ژئوپلیتیک و چالشهای مربوط به جابجایی اعضای این گروه از عراق به آلبانی تحت حمایت سازمان ملل، اتحادیه اروپا در سال ۲۰۰۹ و ایالات متحده در سال ۲۰۱۲ نام مجاهدین را از فهرست گروههای تروریستی حذف کردند.
با این حال، این تغییر وضعیت قانونی، تأثیری در نگاه مردم ایران نسبت به این گروه نداشت. مجاهدین خلق همچنان بهدلیل همکاری با صدام حسین، ایدئولوژی افراطی، و ساختار فرقهای خود، فاقد هرگونه اعتبار و محبوبیت در داخل کشور است.
لابیگران اصلاحطلبنما؛ ابزاری برای حفظ ساختار قدرت جمهوری اسلامی
فراتر از گروههایی همچون مجاهدین خلق، برخی لابیگران و روزنامهنگاران در غرب، خود را بهعنوان مخالفان جمهوری اسلامی معرفی میکنند، اما در واقع با ترویج اصلاحات سطحی، مانع از تغییرات بنیادین میشوند.
این جریانها معمولا مشکلات ایران را به موضوعاتی مانند «آپارتاید جنسیتی» یا «حجاب اجباری» محدود کرده و بحرانهای ساختاری نظیر استبداد سیاسی، فساد سیستماتیک، و فروپاشی اقتصادی را نادیده میگیرند.
اولویتدهی به حرکات نمادین بهجای اصلاحات ساختاری، در ترویج چهرههایی که بر کمپینهای رسانهپسند تمرکز دارند —مانند برداشتن حجاب— بهوضوح قابل مشاهده است، در حالی که بحرانهای عمیقتر و ساختاری ایران نادیده گرفته میشوند. در همین حال، شخصیتهایی که در داخل ایران فعالیت میکنند، مانند نرگس محمدی، اگرچه توجه جهانی را به نقض حقوق بشر جلب میکنند، اما به دلیل ارتباط با ایدئولوژیهای اسلامگرای مارکسیستی و پیوند با الیگارشی اصلاحطلب، مورد انتقاد قرار دارند.
در حالی که نرگس محمدی موفق به جلب توجه بینالمللی شده و جایزه نوبل صلح را دریافت کرده است، بسیاری از ایرانیان داخل کشور این جریانهای اصلاحطلبی را رد میکنند و خواهان سقوط کامل جمهوری اسلامی و قطع هرگونه وابستگی به ساختارهای آن هستند. حمایت علنی همسر محمدی از قوانین شریعت و اظهارات ضدیهودی او، تعهد وی به آیندهای سکولار و دموکراتیک را که اکثر ایرانیان به دنبال آن هستند، بیش از پیش زیر سؤال میبرد. اگرچه فعالیتهای محمدی در سطح بینالمللی مورد توجه قرار گرفته، اما این بدان معنا نیست که او همان رهبری است که ایرانیان در جستجوی آن هستند.
ایران به رهبرانی اصیل نیاز دارد، نه شخصیتهای تحمیلی از سوی غرب
مردم ایران بهطور گسترده خواهان رهبری هستند که نماد وحدت، سکولاریسم و چشماندازی شفاف برای آیندهای دموکراتیک باشد. ترویج چهرههایی از سوی غرب، خطر به حاشیه راندن رهبران و جنبشهای اصیلی را دارد که برای تغییرات بنیادین مبارزه میکنند. ایران به یک رهبر تحمیلی مشابه احمد چلبی نیاز ندارد، بلکه به نمایندگانی نیاز دارد که حقیقتا بازتابدهندهی اراده مردم باشند.
ایران دموکراتیک نهتنها آرزوی مردم آن، بلکه یک ضرورت استراتژیک برای جامعه بینالمللی است.
شاهزاده رضا پهلوی: معتبرترین گزینه برای رهبری آینده ایران
شاهزاده رضا پهلوی، که از احترام و مقبولیت گستردهای در میان ایرانیان برخوردار است، معتبرترین گزینه برای هدایت دوران گذار به دموکراسی محسوب میشود. او بهصورت علنی آمادگی خود را برای هدایت دوران گذار ایران اعلام کرده و بر وحدت، حکمرانی سکولار و مقاومت مدنی غیرخشونتآمیز تأکید کرده است. او در اجلاس شورای اسرائیلی-آمریکایی (IAC) تصریح کرد: «اپوزیسیون ایران از غرب نمیخواهد که رژیم را به جای ما سرنگون کند. ما خواهان همکاری با کشورهای دموکراتیک هستیم تا از مردم ایران در مسیر آزادی حمایت کنند».
مواضع اصولی شاهزاده، از جمله احترام به تمامیت ارضی ایران، تعهد به حقوق بشر، و تأکید بر مقاومت مدنی غیرخشونتآمیز، جایگاه وی را بهعنوان یک رهبر قابل اعتماد در میان ایرانیان داخل و خارج کشور مستحکم کرده است.
او همچنین تأکید کرده است که ایران آزاد نهتنها روابط خود را با اسرائیل تقویت خواهد کرد، بلکه صلح و همکاری با همسایگان، غرب، و ایالات متحده را نیز در دستور کار خود خواهد داشت. حمایت از چنین چشماندازی نهتنها مردم ایران را توانمند میسازد، بلکه با از بین بردن یکی از اصلیترین حامیان دولتی تروریسم، به تقویت امنیت جهانی نیز کمک میکند.
جمعبندی: غرب باید بر رهبران واقعی مردم ایران تمرکز کند
با ادامه بحثها درباره تغییر رژیم در ایران، اعمال حداکثری فشار بر حکومت و حمایت حداکثری از مردم ایران باید راهبرد اصلی باشد. این رژیم احتمالا از مرگ احتمالی خامنهای بهرهبرداری کرده و یک پروژهی تغییر ظاهری را که در قالب اصلاحات نمایان شود، اجرا خواهد کرد تا ضمن مذاکره با غرب، زمان بخرد و قدرت خود را حفظ کند. این تاکتیکها، همراه با نمایشهای سطحی، دهههاست که توسط جمهوری اسلامی برای جلوگیری از تغییرات واقعی به کار گرفته شده است.
دیگر زمانی برای مصالحه یا مذاکره با رژیم اسلامی وجود ندارد—این رژیم باید برود.
****
*این متن، برگردان فارسی یادداشتی است که نویسنده پیش از این در اورشلیمپست منتشر کرده بود:
https://www.jpost.com/opinion/article-835592
منبع: سایت فریدون

دکتر آیدین پناهی استاد پژوهشگر ایرانی- آمریکایی و متخصص انرژی است. از او که به عنوان فعال سیاسی و حقوق بشر نیز فعالیت میکند یادداشتهایی در رسانههای فارسیزبان و انگلیسیزبان منتشر شده است. آیدین پناهی در این یادداشت به این نکته اشاره میکند که ایران دموکراتیک نهتنها آرزوی مردم آن، بلکه یک ضرورت استراتژیک برای جامعه بینالمللی است. در این مسیر او بر رهبری واحد شاهزاده رضا پهلوی در جریان انقلاب ملی تاکید میکند.