در سالهای پس از مشروطیت و منتهی به اسفند ۱۲۹۹، مشروطیت ایران به واسطهی بیکفایتی حکومت وقت عملا زمینگیر شده بود. نبود اراده برای بهبود امور در سطوح بالای حکومتی، هیچ رمقی برای کارگزاران میهنپرست باقی نگذاشته بود. ناامنی سراسر کشور را فرا گرفته بود، بهداشت و تندرستی ملت تبدیل به کالایی لوکس شده بود، خطر تجزیه، میهن کهن را عمیقا تهدید میکرد، و پیشرفت کشور آرزویی دوردست به نظر میرسید.
در این میان، ارادهای نه از بیرون، بلکه از درون خواستهای تاریخی ملت ایران جوشید و در سیمای رضاخان و یاران ایرانساز او متجلی شد. اگر قاطبهی ملت و مشروطهخواهان از رضا فرزند ایران حمایت حداکثری به عمل آوردند و او را به جایگاه سردار سپه و سپس رضاشاه برکشیدند به دلیل تلاش او برای بازسازی ایران، و پیافکنی بنیادهای لازم برای تحقق خواستهای ارجمند انقلاب مشروطه بود.
امروز که بیش از یک قرن از سپهخیز سوم اسفند ۱۲۹۹ گذشته است، بایستی بر ارادهی ملی برای بازسازی ایران دگرباره تأکید کنیم؛ این بار نیز برای نجات ایران، این بار نیز با ارادهای از درون ملت ایران، این بار نیز برای احیای غرور ملی و بازسازی دولت ملی در ایران. بیراه نیست که اکنون یکی از محوریترین شعارهای ملت در جریان انقلاب ملی، برای بازپسگیری ایران و احیای آن، «رضاشاه روحت شاد» است. آن ارادهی رضاشاهی اکنون در قالب ملت ایران متجلی شده است و در قلب ملت شجاع ایران تپنده است. ارادهای ملتی که به شاهزاده رضا پهلوی نیز قدرت و توان میبخشد. ایشان به صراحت بیان خود توان خویش را از ملتی میگیرند که رخ در رخ سپاهیان ضحاک، از لزوم بازپسگیری ایران میگویند.
ایران فردا، مانند ایران ۱۲۹۹، با ارادهی ملی ساخته خواهد شد، با تکیه بر ارادهای از سوی یک ملت؛ ملتی تاریخساز. ملتی که تسلیم نمیشود، بلکه منتظر فرصتی دگرباره است تا با خیزشی سهمگین، تاریخ میهن کهن را از نو بنویسد. پیروزی علیه جمهوری اسلامی انتخاب ما نیست؛ یک ضرورت ملی است و ما راهی جز پیروزی نمیشناسیم.
– «فریدون»، اسفند ۲۵۸۳ شاهنشاهی