18.7 C
تهران
پنج‌شنبه, 13 مارس , 2025, ;ساعت: 16:13

دعوت به مناظره

مرتضی مردیها

0
(0)

چنان‌که در تصویر پیوست می‌بینید، از این بندهٔ کمترین درخواست شده است تا در یک گفتگو، یا به‌عبارتی مناظره، با یکی از عناصر چپ شرکت کنم. من چنین ارتکابی در گذشته نداشته و در آینده هم نخواهم داشت؛ اما دلایل آن.
این حرف شیک و مجلسی را شنیده‌اید که در چنین گفتگوهایی نقاط اختلاف و اشتراک و دلایل و مستندات هرطرف روشن‌تر می‌شود و شنوندگان بر اساس آن به درک بهتری از ایده‌های مورد جدال می‌رسند و بهتر می‌توانند تصمیم بگیرند که حامی کدام تفکر باشند؛ باری، ابداً چنین نیست.

مناظره یا بحث و جدل میان دو کس که حامی دو تفکر متضاد و متعارض هستند، بسا که بیشتر شبیه جنگ «گلادیاتورها» است؛ و علاقهٔ مردم به چنین برنامه‌هایی هم شاید دور از علایق تماشاگران استادیوم «کولوسئوم» نباشد. آنچه در این‌طور مراسم مقابل هم قرار می‌گیرد، فقط دو تفکر و استدلال‌های هر یک نیست؛ شاید بیش از این، قدرت بازیگری و زبان‌آوری و حاضرجوابی و مچ‌گیری، بلکه حاشا کردن و دروغ گفتن و دست انداختن است. تازه، این محدود است به یک یا دو طرف مناظره؛ حال آنکه بعضی از این‌ها دنباله‌های بلندی در بیرون دارند که هنگامهٔ اردوکشی، بسا کار را به اظهار خشم و بدگویی می‌کشند. این‌که گفتم، تا حدود زیادی راجع به هر مناظره‌ای راست است؛ اما بپردازیم به مناظره با کمونیست‌ها.

من واقعاً از فهم این عاجزم که جدل با چنین موجوداتی چه فایده‌ای برای چه کسی می‌تواند داشته باشد. آخر کسانی که «استالین» و «پل‌پُت» و «کرهٔ شمالی» و «کوبا» نتوانسته شرمسارشان کند و وادار به توبه و اعتراف به خیت و کنف شدن، چه چیز دیگری ممکن است به چنین کاری توانا شود؟ حالا شما بگو قدرت «استدلال ارسطو» را داشته باشد و نیروی «خطابهٔ سیسرون» را.

فکر می‌کنم حتی بچه‌های دبستانی و پیرمردهای بی‌سواد هم این را می‌فهمند که مثلاً چین تا بیست-سی سال پیش که یک اقتصاد کمونیستی داشت، جزو همین ردهٔ بیست تا سی‌امین اقتصاد دنیا هم بود؛ و بعد که چیزی نزدیک به یک اقتصاد بازار را پذیرفت، رسید به دومین جایگاه در جهان. این یعنی مقابل کلمهٔ «کمونیسم» و «اقتصاد اشتراکی» در لغتنامه باید نوشت «شکست» یا حتی «افتضاح». در این صورت اگر کسانی هنوز از این ایده، یا مشابهٔ آن، دست برنمی‌دارند من نمی‌دانم با آنها چه باید کرد، ولی می‌دانم که گفت‌وشنود نباید کرد.

چپ یک عشق است؛ یک کینه است؛ یک ایدئولوژی است؛ یک دین است. چقدر محتمل است بتوان به کمک استدلال کسی را از عشق، کینه یا دین و ایمان جدا کرد؟ به این مثال توجه کنید: عموم دینداران معتقدند خداوند رزاق است و روزی‌رسان.‌ فرض کنید کسی بگوید: «ولی بسیاری از انسان‌ها، حتی مؤمنان، از گرسنگی تلف شده‌اند». با وجود چنین دیتای مسلم و نقض‌کننده‌ای، آیا ممکن است فرد مؤمن اعتراف کند که در ایدهٔ او خللی وجود دارد؟ هرگز.

او بلافاصله خواهد گفت: «شاید گناهکار بوده‌اند و این جزای آنان بوده، یا شاید مصلحتی در این کار بوده که ما قدرت درک آن را نداریم»؛ باهوش‌ترینشان شاید بگوید: «اصلاً معنای رزاقیت الهی پیچیده‌تر از کارسازی نانی برای گرسنه‌ای است». مهم نیست به چه چیزی متوسل می‌شوند، هرچه باشد چیزی است که کانتراِگزامپل شما را از بیخ و بن بی‌خاصیت می‌کند. بحث و جدل علمی و تجربی با کسانی، که بر اساس ایمان کمونیستی هم، یکبار برای همیشه تصمیم خود را گرفته‌اند، کاری روح‌فرسا است.

در پی گفتن این نیستم که هرکس چنین پیشنهادی را پذیرفت، حتماً کاری اشتباه کرده است. این به میزان خونسردی و اهل بازی بودن افراد هم بستگی دارد. این هم البته هست که با توجه با ماهیت معرکه‌گیرانهٔ سخن‌پراکنی‌های اهل چپ، چون بعضاً مشتری‌گیر هستند، از نوادری از عقلا و نجبا هم بعید نیست پیش خود بگویند: «چرا بر دوش این جماعت سوار نشویم و سخن خود را از این طریق هم به بعضی گوش‌ها نرسانیم!» تقریباً همان کاری که خود اینها با مذهبی‌ها در پنجاه‌و‌هفت کردند.

در این میان، رفتار رسانه و اهالی آن در این زمینه قابل فهم است. اصحاب رسانه، مثل تقریباً هر کس دیگری، در پی مقاصد و منافع خود (مشتری بیشتر، شهرت افروزون‌تر و احتمالاً درآمد) هستند.‌ گفتن ندارد که در پی مقاصد و منافع خود بودن، مادامی که اصول عام اخلاق را نقض نکند، کمترین اشکالی ندارد و کاری است که عموم ما انجام می‌دهیم. هر چند بر سر این‌که چه چیزهایی را می‌توان اصول عام اخلاقی یا مصداقی از آن شمرد، ممکن است اختلاف نظر باشد. از جمله این‌که رسانه‌ای به این موضوع بی‌اعتنا باشد که برنامه‌هایش ممکن است در واقع نوعی معرکه‌گیری با ظاهر فرهیختهٔ گفت‌وشنود باشد که در عمل، بعضی موجودات بیمارِ زیانبار را نفسِ مصنوعی می‌دهد.

@mardihamorteza

چقدر این پست مفید بود؟ روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

میانگین امتیاز 0 / 5. تعداد آرا: 0

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

مطالب بیشتری که ممکن است مورد علاقه شما باشند

اقدام به خودکشی بانو ناهید شیرپیشه

admin

از طاهره تا مهسا

Lahhzeh Fasl e Moshtarak

ترس رژیم از افکار عمومی نیست، از رفتار عمومی است!

admin

از سلطنت‌طلبی تا پادشاهی پارلمانی

admin

پنجاه‌وهفت هنوز به تاریخ نپیوسته است

admin

حقوق بشر تأمین و تضمین و دفاع از آن خیلی خیلی مهم است

admin

دیدگاه خود را درباره این مطلب با ما و دیگران در میان بگذارید (حداکثر ۱۰۰۰ کاراکتر):

این وب سایت از کوکی ها برای بهبود تجربه شما استفاده می کند. ما فرض خواهیم کرد که شما با این مسئله موافق هستید ، اما در صورت تمایل می توانید انصراف دهید. تائید بیشتر بخوانید